ثبت احوال در شناسنامه ام همه چیز را ثبت كرد جز.... احوالم
.
.
من به یاد دل و دل یاد تو را میگیرد دل اگر یاد عزیزش نكند می میرد
.
ما رفاقت را در دانشگاهی اموختیم كه بابت شهریه اش تمام زندگیمان را دادیم
.
.
همش منتظرکلمه GAME OVER هستم
اما افسوس که هر چقدر هم می بازم تموم نمیشه
.
جسمت را میخواهم چکار؟ وقتی
ذهنت در حال مجسم کردن دیگریست
.
.
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم غمم از دل برود چون تو بیایی
.
این دلی که شکستی،مال من نبود،خیلی وقت پیش تقدیم به تو شد،خوشحالم چون حالامیتونم به جای دل،سنگ بزارم تو سینه....
.
درکلاس اول خواندیم آن مرد با اسب امد و حالا ترشیدیم و آن مرد، باخر، هم نیامد
.
اگرنسیمی شانه هایت رانوازش کرد،بدان آن هوای دل من است که به یادت می وزد
.
.
نمیدانم چراچشمانم گاهی بی اختیار خیس میشوند
می گویند حساسیت فصلی است....آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم
.
رفتن کسی که لایق نیست نعمت است نه فاجعه
.
از وقتی رفتی دنیا بدون توخالیست....
مگر تو ، چندنفربودی...؟
.
دیر آمده ای..دیرآمده ای رفیق....تنهایی من سرش شلوغ است امشب
.
رؤیاهایم را می گذارم دم در....
بیچاره رفتگر....
.
خیلی از یخ كردن های ما از سرما نیست
لحن بعضی ها، زمستونیه
.
دیدگانت را نبند،نگاهت را ندزد، تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم از گوشه ی چشمانت تلاوت میشود....
.
خدایا آلودگی آدمها از حد گذشت
دنیا رو چند روز تعطیل نمیكنی؟
.
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮردن ﻟﮕﺪی از ﭘﺸﺖ ! ﺑﺮداﺷﺘﻦ ﮔﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺟﻠﻮ اﺳﺖ
.
به بنددلت میاویزم رخت خاطرہ ام را
گرد بادھای فراموشی حرمت نمی شناسند
.
.
صدا بزن مرا، مهم نیست به چه نامى....
فقط "میم" مالكیت را آخرش بگذار....
میخواهم باور كنم....مال تو هستم
.
این جاده های خاکی و آسفالته ما را به هم نمیرسانند؛
عشق با قوانین بیگانه است
از بیراهه ها بیا برای دیدن كسی كه عمریست دوستت دارد ....
.
بسلامتی اونی كه دوست داشتنو با تمام وجود یادش دادیم و اون رفتو... به یكی دیگه امتحان پس داد
.
.
بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن، بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن
.
جان کافی در فیلم مسیر سبز:خیلی خسته ام رییس، خسته از تنها سفر کردن، تنها مثل یه چلچله زیر بارون خسته از اینکه هیچ وقت رفیقی نداشتم پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم، به کجا میرم یا چرا! آنقدر خسته ام از اینکه آدما همدیگه رو اذیت میکنن، خسته از تمام درد هایی که تو دنیا حس میکنم و می شنوم، هر روز دردهام بیشتر میشه درد تو سرم مثل خرده های شیشه ست، تمام مدت. می تونین بفهمین؟
.
راحت بگم نوشته های من مخاطب نداره،مخاطب نوشته هایم به سادگی یک لبخند رهایم کرد....
.
تعجبی ندارد که فرهاد نشدی،من تلخ بودم
.
دلگیرم از عشق هایی که مثل حلقه های قلیان اول بزرگ میشود و بعد محو....
.
سرخوشانه میخندم، شوخی میکنم
و تو نمیدانی....
چقدرسخت است احساس خفگی کردن
پشت این نقاب لعنتی....
.
نشسته ام.. کجا؟
کنار چاهی که تو برایم کندی...
عمق نامردیت را اندازه میگیرم....
.